زندگیم میشه به قبل بعد تو تقسیمش کرد :')

زمانی آرام شدم در آغوش گرمت که خاکستری بیش نبودم :) 🎈

زندگیم میشه به قبل بعد تو تقسیمش کرد :')

زمانی آرام شدم در آغوش گرمت که خاکستری بیش نبودم :) 🎈

متغیر

دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۰۱ ب.ظ

#پارت_1

#متغیر

باانعکاس نور خورشید از پنجره اتاق به صورتم چشم باز میکنم کلافه وسط تخت مینشینم

_پووووف باز یه صبح دیگه و تکراری

کلاعادت داشتم صبح هاوقتی بیدار میشوم غر بزنم 

بی حوصله از روی تخت بلند میشوم درحالی که خمیازه میکشم دست در موهای بلند بلوندم میکنم به سمت در حرکت میکنم که خودم در ایینه میز آرایشی نزدیک در میبینم چشم های نسبتا درشت قهوه ای بینی متوسط لب های کوچک صورتی رنگ با ابرو های پهن قهوه ای با موهای بلندی که دیگر بلندی اش داشت به زانو هایم میرسید العان پراز گره شده بود درهم برهم ازتیپ و صورت پف کرده ام لبخندی روی لبهایم ظاهر شد لنتی بااین لباس خواب عروسکی خرسی شکل شبیه دختر بچه های 5ساله شده بودم مخصوصاپاچه های شلوارم که بالاوپایین بودند انگار داخل جنگ جهانی دوم بعنوان یه خدمتکاردرحال شستن رخت چرک های سرباز ها بودم نه اینکه 8ساعت داخل تخت خواب بودم

اگر به من باشه که 24 ساعته هم جلوی آیینه باشم خسته نمیشوم مدام درحال آنالیز کردن و رقصیدن خواهم بود اما صدای شکمم اجازه اینکار به من خودپسند نمی داد

به سرویس بهداشتی که در طبقه دوم موجودبود رفتم دست صورتم شستم موهام مدل گوجه ای بالای سرم جمع کردم لباس خوابم ازتن خارج کردم جاشون به یک تاپ صورتی چرک با شورتک جینی که چندروزپیش از فروشگاه همراه با جولیا خریده بودمش به تن کردم بوسی برای خود خوش هیکلم فرستادم(پرو خودتونین) از اتاق دنج خودم کفش پارکت نسکافه ای بود یک تخت یک نفره گوشه اتاق کنارش میز مطالعه که هنگام درس خواندن وقتی خوابم گرفت مسیر طی کردن میزتاتخت خیلی نباشه راحت بتونم خودم درآغوش خواب بسپارم داخل ضلع شرقی اتاق میزآرایشی و کمدلباسی ام بود درضلع غربی پنجره ای دایره شکل، سازم در آنجا بود دیگر چیز خاصی موجود نبود(آخه چیز دیگه ای هم نیست که نباشه=/ ) با نرده ها از پله ها پایین رفتن بوسه ای به لپ های قرمزگلیش کاشتم لبخندی پته پهن به صورت برافروخته اش زدم 

_ای باباااا گرتورود جان عادت کن به این وضعیت من همینم دیگه نترس هواسم به خودم هست سرشو به طرفین تکون داد با زبان خودش چیزی گفت رفت که متوجه نشدم ساندویچ آماده شده داخل یخچال که گرتورود برایم حاضر کرده بود برداشتم همراه بایک لیوان آب پرتقال به حیاط رفتم به تماشای بازی کیریکت ادوارد با همسرش و فرزندانش پرداختم...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۲۰
crystal :)❄

نظرات  (۱)

به به چه قشنگ :)+
پاسخ:
مرصی ^_^

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی